شعرهای من



بعد تو با هیچ طریقی دل من شاد نشد

قلب گرفتار من از بند غم آزاد نشد

 

گفت بسوز تا که از ذهن فراموش شوم

سوخته ام به حد خاکستر در باد نشد .

 

غنچه ی نشکفته که پرپر شده احوال من است

خواستم این بغض رسد بر سر فریاد نشد

 

جلوه ای از خاطره داده نم باران به فضا

زمزمه کردم که تو را می برم از یاد نشد

 

گفت به شاگرد بگو بشنوم از عشق که چیست

مسئله را خواست که حلش کند استاد نشد

 

تیشه ی کوه کن در آخر سر فرهاد شکافت

سر ، سر دل رفت و کسی عاشق فرهاد نشد

 

شاعر غمگین قلم از عشق کسی زد که نبود

تا شود آزاد هزار بار جان داد نشد 

 

مردم از آن وقت که دست تو مرا لمس نکرد

آه بدون باغبان باغ هم آباد نشد

 
رفتنت آغاز فروپاشی من بود که بود
بعد تو با هیچ طریقی دل من شاد نشد .
 
#الهام_ملک_محمدی

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم و سریال درمان با ورزش متین نیوز خانه ترجمه مدرس و مربی کسب و کار و توسعه فردی ارز دیجیتال آموزش زبان ترکی استانبولی رادیوکودک تخصص در حوزه گیم و ... سایت تخصصی تهویه مطبوع، چیلر، هواساز و فن کویل